تخفیف
پیری
اولین پیاده روی
آراد جونم روز پنج شنبه ساعت 7 اولین باری بود که بردمت بیرون و با پای خودت راه میرفتی با المیرا دختر همسایه رفتیم بیرون آنقدر ذوق کرده بودی که میگفتی دستم را نگیر و چون میدونستی میگیرم تا میتونستی می دویدی و من دنبالت چون میترسیدم بییفتی شلوار بلند پات کرده بودم چندین بار هم افتادی ولی باز میگفتی منو نگیر آنقدر می خندیدی مخصوصا دستت را نمی گرفتم و در میرفتی که از خنده تو منو المیرا هم می خندیدیم عزیز مامان دوستت دارم بامزه
نویسنده :
نازنین
9:50